روزی، یک جوان به دیدار حکیمی رفت و به او گفت: «مرا پندی بده، زیرا من از احساس بیارزشی عذاب میکشم و دیگر اشتیاقی به زندگی ندارم. همه میگویند آدم شکستخورده و احمقی هستم. ای حکیم، تقاضا میکنم مرا یاری بده». ارزش شما چهقدر است؟ حکایتی کوتاه درباره اعتمادبهنفس روزی، یک جوان به دیدار حکیمی رفت و به او گفت: «مرا پندی بده، زیرا من از احساس بیارزشی عذاب میکشم و دیگر اشتیاقی به زندگی ندارم. همه میگویند آدم شکستخورده و احمقی هستم. ای حکیم، تقاضا میکنم مرا یاری بده». 1395/07/07 16128 42641.6435069444